روانشناسی مهاجرت
مشکلات متعددی بر سر راه مهاجران قرار دارد که در بسیاری از این بزنگاه های سخت به مشورت یک فرد متخصص که حرف آنها را درک کند نیاز دارند. مشاوره روانشناسی مهاجرت این فرصت را در اختیار مهاجران قرار می دهد که مشکلات و مسائلشان را با یک مشاور حرفه ای مطرح کنند و به دنبال راه چاره باشند.
ترک دیار گفتن یا مهاجرت شاید در سخن آسان باشد اما در عمل، مطمئن باشید که سخت و طاقت فرساست. نگاههای سنگین و بعضا توهینآمیز مردمانی بیگانه که این بار تو را به چشم یک خارجی و یا یک تبعه نگاه میکنند. به راستی قدر و منزلت ما، در کشور و سرزمین مادریمان تا این حد پایین و تحقیرآمیز است؟!پس چرا؟ چرا همیشه زندگی در یک کشور خارجی برایمان آرزویی دست نیافتنی است؟
در این بخش، سعی کردهایم به مشکلات و معضلات مربوط به مهاجرت بپردازیم. پای صحبتهای مشاوران و روانشناسان نشستهایم تا از معضلات و خطرات «ترک وطن کردن» برای جوانترها که بیشتر سودای مهاجرت دارند، بگویند. پس به راحتی از کنار این بخش نگذرید…
مهاجران شکست خورده!
جوانان و خانوادههای زیادی را در اطرافمان مشاهده میکنیم که برای رفتن به خارج از کشور تلاش و سختیهای زیادی متحمل میشوند. طوری که بعد از به پایان رساندن تحصیلاتشان به عشق رفتن به خارج از کشور سر از پا نمیشناسند. آنها تنها یک هدف دارند و آن چیزی نیست جز زندگی بهتر.
برای بسیاری از جوانان معنای زندگی بهتر در آزادی، زندگی راحتتر، امنیت شغلی، شغلی و… خلاصه میشود که میگویند آن را در کشور خودمان پیدا نمیکنند اما در خارج از کشور به راحتی به تمام این امکانات دست پیدا خواهند کرد و حاضر به تحمل هر سختیای در این راه هستند؛ آنها آینده تخیلیای برای خودشان ساختهاند و به باقی شرایط فکر نمیکنند.
اما متاسفانه سالها بعد تعداد زیادی از آنها دست از پا درازتر به وطن برمیگردند و تازه غصه میخورند که چرا نسنجیده و فکر نکرده در پی یک هوسرانی زودگذر دست به چنین اقدام عجولانهای زدهاند. تکلیف این افراد چیست؟ چگونه باید با آنان برخورد کرد که بتوانند دوباره زندگی جدیدی را آغاز کرده و به روال عادی برگردند؟!
مهاجرت و نگرانیهای موجود در مکانی تازه:
مهاجرت برای هر فردی، دلیل و علتی دارد. در واقع، نمیتوان گفت که همه افراد به دنبال یک هدف مشترک از مهاجرت هستند. ولی با اینکه نمیتوان در اهداف خرد همه افراد دقیق و شد و به طور عمومی، دلایل مهاجرت را مشخص کرد، مشخص است که همه به خاطر تجربه یک زندگی بهتر به سراغ مهاجرت میروند. همین واژه «بهتر» است که با بار سنگینی که دارد، استرس و اضطراب به همراه میآورد و اگر با استرس و اضطراب ناشی از آن مقابله نشود، فرد مهاجر دچار اختلات روحی، احساسی و حتی جسمی خواهد شد. زیرا در برخی از موارد، مشکلاتی نظیر بیاشتهایی، بیخوابی، مشکلات هاضمه و… در فرد به وجود میآید. اما چرا بهتر بودن و تجربه زندگی بهتر باعث میشود تا مهاجران تحت فشار قرار بگیرند؟
ماجرا از این قرار است که صفات تفضیلی با خود نوعی طمع و فشار را به همراه میآورند. فرد مهاجر با هدف تجربه زندگی بهتر پا به کشوری دیگر میگذارد و مدام نگران است که نتواند شرایطی برای خود فراهم کند که از زندگی قبلیاش بهتر و برتر است. برای اینکه به زندگی بهتری دست پیدا کند هم لازم است تا با چالشهای مختلفی رو به رو شود.
یاد گرفتن و به کار بردن زبانی تازه در مراودات روزانه خود، پیدا کردن شغل و درآمدی بهتر از گذشته، معاشرت با آدمهای جدید و…، همگی حکایت از باز شدن پروندههایی تازه در زندگی فرد مهاجر دارند. علاوه بر اینکه مدیریت کردن همه این موارد به فرد فشار وارد میکند، دغدغه بهتر بودن شرایط هم همیشه در ناخودآگاه فرد وجود دارد. مطالعه روانشناسی مهاجرت باعث میشود تا فرد بر احساسات خود تسلط بیشتری پیدا کند. میل به بهتر شدن زندگی باعث میشود تا افراد برای خود انتظارات غیرمعقولی در ذهن بپرورانند.
اما واقعیت این است که ساختن بهشتی خیالی از کشوری دیگر قطعا نتیجهای جز توی ذوق خوردن نخواهد داشت. داشتن رویاهای غیرواقعی مانع از به وجود آمدن تجربهای خوشایند در مهاجرت میشود.
مهاجرت برای آرامش!
بسیاری از مهاجران گمان میکنند اگر مشکلات ابتدای راه را تحمل کنند سرانجام به آسودگی میرسند در حالی که ورود به کشور جدید تازه اول ماجراست؛ بسیاری از مهاجران، رفاه اجتماعی کشور اصلیشان را از دست میدهند و مجبورند برای مدتی در کمپ زندگی کنند، جدایی از خانواده، اقوام و دوستان نیز در جای خود دردناک و آزاردهنده است.
اندوه و افسردگی ناشی از مهاجرت، یک تجربه فراگیر است اما در برخی موارد جنبه بیماری به خود میگیرد به خصوص در کسانی که زمینه بیماریهای روانی مثل افسردگی و اختلالات اضطرابی دارند.
البته باید در نظر داشت که تمام مهاجران به اختلالات روانی مبتلا نمیشوند بلکه برخی فشارهای ناشی از مهاجرت را به صورت جسمانی نشان میدهند، شکایت از کمردرد، سردرد، بیخوابی یا پرخوابی و … میتواند نمودهای جسمانی فشار روانی باشد.
مسئله دیگری که حائز اهمیت است تفاوت گروههای مهاجر و به همان نسبت تفاوت در اختلالات آنهاست. به طور کلی دو گروه دست به مهاجرت میزنند، گروهی که از وضعیت موجود ناراضیاند و به دنبال رسیدن به آرزوهای دست نیافته در سرزمین خودشان هستند و گروه دوم، کسانی که به دنبال پیشرفتی هستند که امکانات آن در سرزمین خودشان فراهم نیست.
تحقیقات نشان داده است گروه اول که قادر به انطباق با شرایط جامعه خود نبودهاند معمولا در جامعه جدید هم با همین مشکلات حتی با فشار بیشتر روبهرو خواهند شد، چرا که در جامعه جدید حمایت گروههای اجتماعی قبلی وجود ندارد اما درگروه دوم اوضاع متفاوت است، آنها نیز با غم غربت، تنهایی و دلتنگی روبهرو هستند ولی قدرت انطباق بهتری از خود نشان میدهند و معمولا با مشکلات کمتری روبهرو میشوند.
مهاجرت، نوعی سازگاری دوباره با شرایط جدید است، فرد مهاجر باید بسیاری از ابعاد زندگیاش را تغییرات اساسی دهد و همین تغییرات منبع فشارهای روانی زیادی میشود.
هر چقدر تفاوت جامعه مبدا و مقصد بیشتر باشد این فشار هم بیشتر خواهد بود، کسانی که قصد مهاجرت دارند باید آمادگی شرایطی مثل فقدان مسکن، فقدان امکانات شهری، اشتغال موقت و شرایط بد کاری، محرومیتهای اجتماعی، تفریحی و ورزشی را داشته باشند، ضمن اینکه دیگر خبری از امنیت ناشی از حضور و حمایت خانوادگی هم وجود ندارد.
راهکارهای افسردگی بعد از مهاجرت:
متاسفانه سالها بعد تعداد زیادی از آنها دست از پا درازتر به وطن برمیگردند و تازه غصه میخورند که چرا نسنجیده و فکر نکرده در پی یک هوسرانی زودگذر دست به چنین اقدام عجولانهای زدهاند. تکلیف این افراد چیست؟ چگونه باید با آنان برخورد کرد که بتوانند دوباره زندگی جدیدی را آغاز کرده و به روال عادی برگردند؟!
1.از تلقین مثبت استفاده کنید
اگر با فردی مواجه میشوید که پس از مهاجرتش شکست خورده، به کشور برگشته و روحیه لازم را برای شروع یک زندگی جدید ندارد ازتلقینات استفاده کنید و او را به زندگی برگردانید. جملاتی مانند اینکه گذشته تمام شده است تو میتوانی از هم اکنون شروع کنی و یک زندگی جدید را برای خودت از نو آغاز کنی. برای شروع دوباره هیچ گاه دیر نیست و…
2.اختصاص دادن وقت و زمان کافی
نباید انتظار داشته باشیم فردی که با هزاران امید و آرزو و با رویاهایی بزرگ مهاجرت کرده است ولی حالا سرابی برایش باقی مانده، به سرعت به روال عادی برگردد. بلکه باید به او کمک کنیم و کم کم و از نو او را ترغیب کنیم تا کار و زندگیاش را از سر بگیرد. نه اینکه یک شبه از او توقع داشته باشیم همان فرد سابق شود. باید به او زمان کافی بدهیم.
3.سرکوفت زدن ممنوع
اگر فردی از خانواده شما در کشوری غریب، شکست خورده و به آغوش خانواده پناه آورده است یادتان باشد که به کمک شما احتیاج دارد و اکنون زمان سرکوفت زدن و گفتن جملاتی مثل اگر به حرفهایمان گوش میکردی، اگر مشورت میکردی، اگر عجولانه تصمیم نمیگرفتی و اگرهای دیگر نیست. این فرد خودش آسیب بزرگی دیده و حال نیازمند کمکی از جانب اطرافیان است.
[ بازدید : 78 ]